کد مطلب:90437 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127
عاشق دلداده را در دل به جز دلدار نیست تا به كی در كوچه و بازار جویی یار را عكس جانان را كجا بینی تو در مرآت دل بگذر از سودای وصل و لاف از عشقش مزن كی تواند دید حسن طلعت دلدار ما از گلستان وصالش كی گلی آرد به كف [صفحه 475] با هزاران جلوه خورشید رخسارش هنوز هیچ دانی از چه پنهان است در عین ظهور یار را تا چند جویی «قدسیا» در هر دیار [صفحه 476]
آری محبت خداست كه با هیچ محبتی، قابل قیاس نبوده و حد و مرزی ندارد.
نقش بر لوح ضمیرش غیر نام یار نیست
یار ما را عكس، اندر كوچه و بازار نیست
گر تو را آئینه ی دل، پاك از این زنگار نیست
تا تو را بر سر به جز فكر سر و دستار نیست
آنكه باشد دیده اش بیدار و دل بیدار نیست
هر كه در گلزار وصلش خوار همچون خار نیست
چشم چون خفاش غافل، قابل دیدار نیست
علت پنهانیش جز كثرت اظهار نیست
در دیار عشق غیر از یار ما دیار نیست
صفحه 475، 476.